درباره ما


من از این شهر میرم.شهری که به ظاهر اشنا توش زیاده ولی تو درداتو تو تنهایی نمیدونی ب کب بگی؟ من از این شهر میرم .شهری که معشوق،عاشقش رو میفروشه.

پیوند روزانه

حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
قلاده اموزشی شوک دار
الوقلیون

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


فریاد های آشکارا زیر خاکستر سکوت

من از این شهر میرم.شهری که معشوق ،عاشقش رو میفروشه
از خودم دور ب تو قریب ام در این شهر
موضوع: <-CategoryName->

همه میدانند!همه ی من آن کسانی هستند ک مرا میدانند!

همه میدانند نقاشی ی لب طاقچه ی اتاق قلبم نقش صورت مهربان چه کسی جای دارد!
در زندگی ی خودم متوجه شدم تعداد افرادی ک با کمال صداقت وارد زندگیت میشن خیلی کمه!
و خیلی هاشون رو نادیده گرفتم و ...خیلی از انسان هایی ک میتونستم داشته باشم رو از دست دادم!
امشب حرف هایم را ادامه ندادم!
دیگر تکراریو خسته کننده شده اند!
((با تو صادق بودم ب جز یک چیز))
یا میدانی و میفهمی صداقتم را و نادید میگیری من را و زیر نگاه سردت٬داغ میکنی!.
یا نمیدانی یا هنوز نمیدانی!صداقتی ک داشتم را!!!
دنیا ۲روز است نه؟فردا خیلی دیر است برای فهمیدن من!فردا شاید من زنده نباشم!.
من تا فردایی ک نم دانم چند روز است خواهم سوخت!بی صدا میسوزم !لبخند زنان از تو آب میشوم!
زمانی می آید !نمیگویم قحطی ی ادم و دوست می آید ولی هیچ کس من نمیشوم!مگر چند نفر دقیقا تو را....
کاش حافظه ات پاک میشد باز میگشتیم ب مهر با مهر آغاز میشد!من دخترکی ساکت نبودم!
با خیلی ها اشنا نمیشدم!خیلی کار ها را نمی کردم !
کمتر جان میکندم!
کاش حداقل یادم میدادی رفتن را!!!اخر من هیچ گاه نرفته ام تا کنون!همیشه از دور مراقب اطرافیانم هستم٬
کاش می آموختی و سپس ترکم میکردی!ماننده تکه گِل ای در باران وا رفته ام!تار و پودم از هم گسسته است!
کاش میشد رفت از این خاک غریب!.
از خودم دور ب تو قریبم در این شهر!!!.
من هنو مات گذر زمان در دنیایی هستم ک۲روز است!و فردا شاید صدایی از قلبم نیاید!

چشم انتظارم! 

خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:,|

انکاری اشکار برای رسیدن ب باور
موضوع: <-CategoryName->

 تازگی ها فهمیده ام لزوما آنچه ما آن را سیاه می پنداریم سیاه نیست!

لزوما آسمان آبی نیست و دریا لزوما صاف نیست!
حتی چمن ها هم لزوما یک دست نیستند!
حتی لزوما نیازی نیست ارتفاع منو تو یکی باشد تا یک دیگر را فهمیم!
لزوما بودن من نباید دلیل عه شادی دیگران باشد! و گاهی نبودنم دلیل عه آرامش عه دیگران است
لزوما پرندگان در پاییز زادگاه خود را ترک نمیگویند!!!
خودم دیدم مرغان دریایی را که عاشقانه تا کنون در کنار این دریای سرد مانده اند
دریایی ک روزی بستر خُور و نوش و آسایش عه آنها بود٬این روز ها بیرحمانه سخت میگیرد .
اما....‌لزوما پرندگان ب رغم غرش امواج او را ترک نمیگویند‌.
من فهمیدم لزوما دست هایم نباید در دست هایت باشد! لزوما نباید در آغوشت بیارامم .!
لزوما نباید مال عه من شوی تا مال عه من باشی!.لزوما تو قادر ب کنترل عه افکار من نیستی.!
لزوما تو دلیل مرهم ام نیستی!بسیار افگار کردی روح عه خسته ام را ک میدانستی قبل تر ها تکه تکه شده است!
و صد البته ک انچه زخم بر بدنه ی دلم افتاد مقصر خودم بودم!وگر ن تو مهربان تر از آنی ک مرا بیازاری!
نمی دانم چرا هنوز ب دنبال سوالاتم هستم!ک چرا مرغ عه مبینا غاز نبود!!!؟!!!چرا دست های مبینا گرم نبود؟!؟!؟!
نگاه های مبینا دیوار قطوری ک اطراف دلت کشیده بودی را نلرزاند؟!؟!؟!چرا آغوش عه مبینا را انتخاب نکردی!!!؟!!!؟
و لزوما دلیلی ندارد ک من اینقدر با بودن های بی موقع و مکررم تو را ازار دهم!!!
و لزومی ندارد افکارم را برای کسی توضیح دهم!!!من روش و خط خاص خود را دارم!اندک افرادی هستند ک حرکت هایم را میخوانند!
و در این افکار ب تناقض هایی میرسم ک طعم واژه ی بی نهایت را دارد ک نمیدانم بی نهایت یعنی چ ؟!بی نهایت اصن کجاست!
در میان افکارم میرسم ب طعم واژه ی بی نهایت
خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |جمعه 6 آذر 1394برچسب:,|

دوست روز های خیلی نزدیکی(~__~)
موضوع: <-CategoryName->

این روز ها ک میبینمت حسم ب حال و هوای اوایل باز گشته است چشم میدزدم از نگاهت!کنارت نمینشینم تا گرمای وجودت را حس نکنم!این روز ها شاهد خنده های کوتاه اما ب گمانم شیرینی از تو هستم! نکند عاشق شده ای! نکند مرا رهسپار خاطراتت کردی!!شاید صدایم را در پستو خانه ی قلبت دفن کردی تا سرپوش بگذاری روی تمام انچه بودم! چه شده دریای ارام من!بر من نه مثل تازیان اما میتازی بر من! ب کدامین گناه تنبیه میکنی!؟ گناهم مهری بود ک بر تو ارزانی کردم؟حسی بود ک برایت گذاشتم و گذر عمرم!شاید حس شادی ای ک از کسی ک مرا دوست میداشت محروم کردم تا ب تو بتابم! چ شدع ای دور مانده از روز های خیلی نزدیک بودن ها! به من هم یاد بده فراموش کردن را! شاید از او باید بیاموزم دلربایی را!زیرا ک من نا موفق بودم در این مسیری ک او پیروز شد!تو در این راه همراه و هم پایم بودی تو ب من بگو چ خطایی کردم ک سزایش چنین تازیانه ی نادیده گرفتن میخورم!؟ چه خطایی کردم ک امروز نقطه میگذاری؟!چه کردم ک رحیم بودنم را ب رجیم بودن از خودت بدل کردی!؟ ای دریای ارام من!فکر میکردم!ساحل از دریا جدا نیست هر انچه من دور شوم تو ب سمتم میایی و هر چ تو دور شوی من ب سویت میدوم! امروز تو را چه شدع است ک سهم من از سیر این چند ماه گریستن شد!تو میخندی با کسی ک یکی از بهترین هایم بود! بر او خرده نمیگیرم.او نیز همچون من ب سمت حسش شتافت! اما تو چرا تو چرا همچون گنجشک لانه گم کرده از درخت دیگری ب شاخه ی من پریدی و زمانی ک بال های خسته ات ارام گرفت ب شاخه ی امن عه دیگری رفتی! من مستحق این همه نادیده گرفتن نیستم!در حق تو بدی نکردم دروغ نگفتم!پشتت حرف نگفتم! از چه رو مرا راندی!!!! شاید روزی ۷۷بار از خودم میپرسم چرا؟!دلیل رفتنش چه بود٬روز های اخر نگاه هایت متفاوت بود!!! طوری نگاه میکردی ک انگار دیگر قرار نیست یکدیگر را ببینیم! شاید تو عاقل تر بودی من احمق بودم ک نفهمیدم در حال باز کردن پر هایت بودی!من تو را گنجشک کوچک خود پنداشتم اما عقابی بودی تیز چنگال و تیزبال!!! هنو جای چنگال هایت روی تن خسته ام خودنمایی میکند! و من هنوووو بعد از این همه مدت در توهم ان خیابان در اغوش تو بزای بار اخر!در حال پاک شدن از رویای خیس تو !

خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |پنج شنبه 21 آبان 1394برچسب:دلتنگی,دل تنگی,فراموشی,آغوش,اغوش,خاطره,خاطرات,|

در بر عه سکوت حرف ها پنهان است
موضوع: <-CategoryName->

صدای شرشر باران باز مرا ب پرواز در خیال و راز های سر ب مهر شده میخواند. سکوت سراسر همه صدا های ناگفته،ندا های سر نداده،حرفِ دل های ناگفته ک در اعماق قلبم دلنگر انداخته و خود را ب دردِ دل بدل کرده! در این سکوت٬نهان های ما نهفته است٬با هر قدم با هر صدا ب هر تپش نا منظم قلبت ک سیر زمان را برایم بی معنا میساخت!سکوت حقیقتی تلخ ک تو و من پشت آن پهلو گرفتیم! چه کسی تضمین میکند تمام انچه بر ما گذشت در این ۲۰سال زندگانیمان حقیقی است؟ چه کسی تضمین میکند تو و من در حال سپری کردن زمان در خواب زندگانی و سپری کردن دنیای مجازی خود نیستیم؟! چه کسی تضمین میکند ک این ها همه خواب نیستند؟ نکند چشم بگشایم و ببینم همه ی انچه ک بر ما گذشت یک خواب بودست! میخواهم ارزو کنم! برای تو و من٬نور سوی چشمی میخواهم ک آشکارا کند ادامه ی راه را! گوشی میخواهم ک از نگاه های هم بخوانیم انچه صدا نمیشود را ٬از نگاه هایم بشنوی صدای سکوت هایم ک سراسر صدایت میکند!:((بخوان مرا ب سوی خویش)). و زبانی ک بشکند سکوت بین ما را و در خلوت ما لب ب سخن بگشاید و در خارج از حریم من سر ب مهر شود و ب یاد آورد خاطره هایی را ک گذشت........و..........گذشت.و باز هم زبانی میخواهم ک بگذارد از آنچه ما را رنجاند از هم٬سخن بگوییم و این بند های غم را از پای یکدیگر بگشاییم!و در آغوشت ب خندیدن بر روز های سرد و سخت نبودنت بنشینم! شاید از بداقبالی من باشد ک آنچه ک میخواهم یا ب دست نمی آید یا ک همچون ماهی تازه صید شده از دست میلغزد و....... تو همچون دریایی پر از عمق پر از مکان ها و حس هایی ک کشف نکرده ام!آرام!پر از حس حمایت ولی.......دور!در عین زیبایی ات در عین آرامش ات چ سهل زیر پای های افراد خالی میشود!و باز من ب عنق سکوت و بهد زده شدن فرومیروم! طوفانی شدنت را ندیده ام گرچه گاه گاه رعد و برق زدنت را ب تماشا نشسته ام و چه جذات می غرّی! من میخواستم ب افق های دور تو بپیوندم در آن غروب کنار دریا در کنار تو و چند آشنای دیگر دست ب سوی خورشیدی ک امتداد تو بود ببرم !.آرزویم بود با فراق بال در آغوشم بکشی٬میخواستم غرق شوم درآنجا ک دریا ی وجودت با آسمان یکی میشد! سوالی از تو دارم! :هنوز هم جسارت دارم؟!هنوز هم با اندامی ظریف ب نظرت جسور می آیم؟ خودم نمیدانم!در یک جای از مسیری ک با هم پیمودیم خودم را گم کردم و چون خودم را گم کردم تو را از دست دادم!

خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |پنج شنبه 23 مهر 1394برچسب:,|

ضربه ای ک از تو میخورم
موضوع: <-CategoryName->

طعم ها در پی عبور ثانیه هایی ک نفس جای خود را ب نفس عه بعدی میداد٬خنده ها و گریه هایی ک هر یک طعم جدیدی را ب من چشاندند و عواطف دست نخورده ای ک کم کم همچون غذای دست خورده ی دیگران شد و روح عه سفیدم ک با جوهر عه نیمه ی تاریک وجودشان٬لکه بر وجودم می انداخت.

.سفال عه رنگارنگ عه احساسم ک بر طاقچه ی هر کس ک گذاشتم چندی بعد پلک هایش را ب روی احساسم بست و ......سفال عه هزار تکه شدم‌. دوستانی ک تا در آغوششان هستی مهر از نگاه عه شیرینشان بازتاب میشود!!!و زمانی ک ذره ای دور میشویی ب سادگی تلاش در پی عه فراموشی ات میکنند!!!!

چقدر؟چققققدددددددررررر؟باید گربه صفت باشند؟ک چنین هستند!با چ کسی چنین میکنند؟.....با من؟؟؟؟؟؟............منی ک تب کنی از غم تو میسوزم!؟منی ک اگر تیغ نگاهت را ببینم دلم می بُرد؟؟؟.اگر صوت صدایت اوج بگیرد اشک از چشمانم نزول میکند؟.......با من!؟!؟!؟!.................چقدر باید خود خواه بود ک چنین حس عه عمیقی را نادیده گرفت!!!

! دیگر تُن نگاهت بنفش نیست!می بُری!ب معنای حقیقی٬وجودم را ٬تنش هایت ک در من ب وجود می آوری!شرحه شرحه میکند!.....من آرزویم این است:هر لحظه کم تر حس کنی حسی ک ب من دادی را و چ سادّه ب دست عه فراموشی میدهی تمام قطرات باران را تمام حس با هم بودن را و دوباره تمام نزدیک شدن هایت را٬نزدیک ب نزدیکی حس یک نفس.بتاز-حال وقت از آن توست ولی !!!!میدانی ک بر آن میتازی غرور و وجود من است!چ بی رحمانه محروم میکنی با تو بودن را از من!....‌‌و نا خود آگاه میگیری من عه من را از من.....و چ تلخ مزه حسی را می چشانی برمن......

خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |پنج شنبه 12 شهريور 1394برچسب:تیغ,روح,احساس,غم,عشق,دل,|

بر گشتم ب خونه عزیزم!
موضوع: <-CategoryName->

سلام عزیزم!حالت هنوزم خوبه؟اینجانب خودم هستم،عرضم ب حضور شما!اومدم عذر خواهی!معذرت میخوام ک 4سال قیدتو زدم!منو ببخش واسه تمام بی تفاوتی هام،میدونم نقطه مقابل عشق تنفر نیست بلکه بی تفاوتی هست!منو ببخشرعزیزم چند سال مینو را کنار گذاشتم،منو ببخش ک روی تو پا گذاشتم،از تمام آرمان ها و آرزوهات محرومت کردم!من ی ادم خود خواه شدم!((خوش گذرون))ی دختر عه بدون برنامه،بی درک ک از جایی ک الان باید می بودی دورت کردم!!!نمی دونم،نمیفهمم کی؟کی بود ک از غقایدم عقب نشینی کردم!!! مینو ی قلبم!!!با اجازه اسمتو عوض کردم!دیگر زندگی بهشت نیست مینو ی من!اسم جدیدت دقیقا خودم ام،((باران اشکارا))باران،بدون آلودگی-خالص-صاف-رک،عشق من ب همه خواهد رسید!آشکارا،بدون پنهان کردن زندگی خواهم کرد!من همونی هستم ک واقعا هستم!اگر خوب....اگر بد....اگر زیبا...اگر زشت....!کسی ک منو دوست بداره در واقع باران اشکارا را دوست خواهد داشت!میخوام عشق و قلبم را برای کسانی بگذارم ک باران اشکارا را دوست دارن،اون کسانی ام ک دوستم ندارن!!...........خب حق انتخاب دارند!باران آشکارای عزیزم بلاخره دارم برمیگردم خونه!میخوام هر روز با عشق بیدارت کنم،شبا با بوس بخوابونتم! خیلی مبینای بدی بودم برات!مبینا برگشته خونه!!!!!!!اگر چ خونه غبار گرفته ولی این جا مثل قبل پر از حس عشقه!زودی همه چی مث روز اول بوی شاه توت می گیره!قول میدم!خیلی دوست دارم! از طرف مبینا ب دوسته قدیمی ی خودم! دیگه هیچ وقت نمیرم! بوس بوس

خط خطی های: :Mobinaaa KOoshkiy@n | لينک ثابت |سه شنبه 3 شهريور 1394برچسب:خونه,برگشت,نامه,دوستی,عشق,,|



موضوعات
اولین دور برگردان دور خواهم زد بهانه هایی برای نوشتن می گویند دیوانه ام

لینک دوستان

ابزار وبلاگ
طلوعی از غرب
ترنم عشق
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صدای سکوت و آدرس mobinaaa-kiyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

فروردين 1395
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
شهريور 1394
مرداد 1394


نویسنده وبلاگ :

Mobinaaa KOoshkiy@n

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 21
بازدید کل : 2847
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com